یه روز یه رفیقم که تازه یه کسب و کار راه انداخته بود اومد پیشم، گفت: «یه عالمه پول دادم تبلیغات کردم، اما دریغ از یه مشتری جدید! انگار نه انگار!» بهش گفتم: «مشکلت اینه که فقط داری داد میزنی “من اینجام، من اینجام!”، اما هیچکس نمیفهمه تو کی هستی و چی میگی.»
میدونی چرا این اتفاق برای اغلب کسب و کار ها میفته؟
چون دوست دارند توی تبلیغات بیشتر خودشون و کارشون رو نمایش بدن و هیچ توجهی به مخاطبشون نمی کنند.
حتماپً شده که وقتی متوجه میشی تبلیغاته، میری ویدیو بعدی، کانال تلوزیون رو عوض میکنی یا صفحه موبالت رو میکشی بالا!
خیلیا این مدلی هستند.
برای موفقیت توی تبلیغات، باید داستانسرایی در تبلیغات رو یاد بگیری.
اینجاست که پای داستانسرایی در تبلیغات وسط میاد. دیگه دوره اون تبلیغات خشک و خالی گذشته که فقط اسم محصول و یه شعار قلمبه سلمبه رو به خورد ملت میدادن. مردم دنبال یه چیزی هستن که باهاش ارتباط برقرار کنن، یه چیزی که بهشون حس بده، یه چیزی که یادشون بمونه.
داستانسرایییه جورایی مثل یه طعمدهنده عمل میکنه. یه چیزی که میتونه اون غذای بیمزه تبلیغاتی رو یهو جذاب کنه. یه قصه خوب میتونه مخاطب رو با خودش همراه کنه، ببرتش تو یه دنیای دیگه، کاری کنه که با شخصیتهای داستان همذاتپنداری کنه و در نهایت، بدون اینکه بفهمه، جذب پیام تبلیغاتی تو بشه.
فهرست محتوا
چرا داستانسرایی انقدر موثره؟
احساسات رو درگیر میکنه:
آدما با منطق خرید نمیکنن، با احساساتشون خرید میکنن. یه داستان خوب میتونه حسهای مختلفی رو تو مخاطب بیدار کنه: شادی، غم، ترس، هیجان، امید… و این حسها هستن که باعث میشن یه تبلیغ تو ذهن بمونه.
باورپذیری رو بالا میبره:
وقتی یه داستان واقعی یا نزدیک به واقعیت روایت میکنی، مخاطب راحتتر باهاش ارتباط برقرار میکنه و حرفتو باور میکنه.
به یاد موندنیتره:
یه داستان خوب مثل یه آهنگ قشنگ تو ذهن میمونه. خیلی وقتها ما خود محصول رو یادمون نمیره، اما داستان تبلیغش رو خوب یادمونه.
مخاطب رو درگیر میکنه:
یه داستان خوب مخاطب رو وادار میکنه تا با خودش فکر کنه، حدس بزنه و دنبال جواب سوالهاش بگرده.
اشتراکگذاری رو بیشتر میکنه:
آدما دوست دارن داستانهای خوب رو با بقیه به اشتراک بذارن. این یعنی تبلیغ تو دهن به دهن میچرخه و کلی مخاطب جدید پیدا میکنی.
مثلاً وقتی ی داستان توی استوری اینستاگرامت تعریف میکنی، اگه داستانت به اندازه کافی جذاب باشه، باعث میشه بیشتر شیر بشه.
چطور یه داستان خوب برای تبلیغات بنویسیم؟
- یه شخصیت جذاب خلق کنید:
- یه مشکل رو مطرح کنید:
- یه راهحل ارائه بدید:
- یه پایان خوش داشته باشید:
- خلاق باشید:
یه شخصیت که مخاطب بتونه باهاش همذاتپنداری کنه. یه شخصیت واقعی با مشکلات و دغدغههای واقعی.
مشکلی که مخاطب باهاش دست و پنجه نرم میکنه.
و نشون بدید که محصول یا خدمات شما چطور میتونه اون مشکل رو حل کنه.
یه پایان که به مخاطب حس رضایت و امیدواری بده.
از کلیشهها دوری کنید و یه داستان منحصر به فرد و جذاب خلق کنید.
چند تا مثال باحال از داستانسرایی در تبلیغات:
تبلیغ “پسر کوچولو و پدرش” از ایرانسل:
یه داستان ساده و صمیمی که چطور یه پدر با پسرش بازی میکنه و آخرش هم یه شارژ ایرانسل میخره. اصلاً به شارژ فکر نمیکردی، یهو دیدی دلت ضعف رفت و یه حس نوستالژیک بهت دست داد.
تبلیغهای “Dove” :
داستانهایی واقعی از زنهای معمولی با زیباییهای طبیعی خودشون. Dove با این کار اعتماد به نفس رو تو زنها تقویت میکنه و باهاشون یه ارتباط عمیق برقرار میکنه.
تبلیغ “Always #LikeAGirl” :
یه داستان تاثیرگذار که کلیشههای جنسیتی رو به چالش میکشه و به دخترها قدرت و اعتماد به نفس میده.
نکات مهممهم برای ایده داستان سرایی در تبلیغات
داستانسرایی تو تبلیغات یه هنر ظریفه. نباید خیلی تابلو باشه که داری تبلیغ میکنی. باید جوری مخاطب رو جذب کنی که اصلاً نفهمه داری بهش محصول یا خدمتی رو میفروشی.
خلاصه رفیق، اگه میخوای تبلیغاتت جواب بده، بیخیال اون شعارهای قلمبه سلمبه شو و یه داستان خوب تعریف کن. یه داستانی که مخاطب رو تکان بده، بهش حس بده و یادش بمونه.
اشتراک گذاری: