اول از همه کمالگرایی یا ایدعال گرایی را تعریف میکنم و بعد فرمولهایی را به شما خواهم گفت که اگر کمالگرایی راه رشدتان را بسته، با آن مقابله کنید.
کمال گرایی چیست؟
نشانه های کمال گرایی کدام است؟ در این مقاله ابتدا به تعریف کمال گرایی، و سپس به روش های غلبه بر آن خواهیم پرداخت.
چه کسانی کمال گرا نامیده میشوند؟ حقیقت امر از این قرار است. اگر همین حالا در سایت های خارجی، ایرانی و همچنین کتاب های روان شناسی جستجوی انجام دهیم،
حقیقتا نمیتوانید به تعریفی دقیق، و مورد توافق همه، در مورد تعریفی
از کمال گرایی برسیم. با این حال در همگی این تعریف ها، برخی ویژگی های افراد کمال گرا مشترک است.
افراد کمال گرا، هر چیز را در نهایت آن میخواهند، و از آنجا که دست یابی به این امر ممکن نیست، همواره با نا رضایتی و ناخوشنودی مواجه هستند.
استاندارد های این افراد برای هر درخواست، یا روش انجام کار ها غیر منطقی هستند، و به دلیل نرسیدن به خواسته ها، با اختلالاتی مواجه میشوند.
از نتیجه های این عدم دست یابی، کاهش اعتماد به نفس است. چرا که؛ این افراد مدام به مطلوب خود نمی رسند، و شکست را تجربه میکنند.
افراد کمال گرا، کمتر احساس رضایت و خوشنودی را حس می کنند! و در انجام کار های خود سخت گیری های عجیب و غریب دارند.
این شکست های متوالی، آنها را از انجام کار ها میترساند، و دچار یک مشکل شخصیتی و رفتاری میکند.
کمال گرایی 11 علامت دارد، که پیشتر به اکثر آنها اشاره کردیم.
در کنار این علائم آشکار، شش نقص پنهان وجود دارد که، عبارت اند از:
داشتن دید گاه انحرافی، در مورد واقعیت.
نا رضایتی.
ناراحتی درونی عمیق.
سلامتی به خطر افتاده.
روابط به خطر افتاده.
کمال گرا های افراطی، آثار مخرب کمال گرایی را تجربه میکنند! کمال گرایی در این حالت جای اینکه به شما کمک کند، شخص بهتری شوید، شما را دچار اختلالات وصواص و استرابی میکند.
همین مسئله به نوبه خود، زندگی و روحیه شما را خراب میکند.
اگر با کمال گرایی دست و پنجه نرم میکنید، این راهنمای ساده و جامع برای شماست.
در اینجا در اثر خاص 8 توصیه با شما به اشتراک گذاشته میشود؛ که در رفع این مشکل، به این افراد کمک خواهد کرد.
دوستان خوبم نکاتی که در ادامه خواهید خواند را باید در دراز مدت، و با تمرین و ممارست به سر انجام رسانید.
فهرست محتوا
یک کمال گرای سالم باشید! نه یک کمال گرای افراطی.
کمال گرایی؛ میتواند یک ویژگی مثبت باشد! مشکل زمانی ایجاد میشود که این ویژگی، شکلی افراطی به خود میگیرد.
بسیاری از مسائل مطرح شده در مورد کمال گرایی، به کمال گرایی افراطی مربوط میشود، که شکل مفرط و خطر ناک آن است.
افرادی که در این مورد افراطی هستند، اجازه میدهند که دست یافته هایشان مشخص کند آنها چه کسانی هستند! و اغلب نا رضایتی عمیقی را تجربه میکنند.
هدف آنها؛ رسیدن به بالا ترین استاندارد ها به هر قیمتیست! از غربانی کردن روابطشان، تا سلامتیشان.
متاسفانه این همان نوع کمال گراییست که، در رسانه ها هم مورد تکریم و تمجید قرار میگیرد! که در آن تمرکز افراطی روی هر چیز، به گونه ای ایجاد میشود، که به نظر طبیعی به نظر می آید.
از سوی دیگر، کمال گرایی سالم نیز وجود دارد که؛ بر خلاف کمال گرایان افراطی دارای استاندارد های بالا هستند، و از آن برای حرکت رو به جلو استفاده میکنند.
آنها در حالی که به اهداف خود متعهدند، اجازه نمیدهند شکست هایشان آنها را پایین بکشند، یا آنها را تعریف کنند! با یاد گیری بین این دو نوع کمال گرایی، میتوانید تشخیص دهید که، چه زمانی وارد منطقه افراط گرایی شده اید.
تا بتوانید مطابق با آن رفتارتان را تغییر دهید. فهرستی از تفاوت های کمال گرایی سالم و افراطی وجود دارد که؛ به هفت دسته تقسیم میشود.
ذهنیت همه یا هیچ را کنار بگذارید.
ذهنیت همه یا هیچ مسئله بزرگی در میان کمال گرایان است. آنها تمایل دارند از جانب این دو گانه گی بسیار شدید فکر کنند.
به عنوان مثال: سیاه یا سفید!
همه یا هیچ!
موفقیت، یا شکست.
همه چیز رو کامل انجام بده، یا اصلا بهش فکر نکن!
در هر حال چنین تفکری باعث میشود که خود فرد دچار مشکلات فراوانی شود. در دنیای واقعی، هیچ کس بدون تجربه شکست، و به طور مداوم به موفقیت نخواهد رسید.
هیچ ورزش کاری بدون دست و پنجه نرم کردن با تمرینات شدید، مسابقات را نمی برد. هیچ کارافرینی بدون شکست های ابتدایی، در برخی از اشکال یا حالت ها، به موفقیت نمیرسد.
یا هیچ کس یک کار عالی را، بدون کشمکش های اولیه با ابزار هایش و تولید برخی از کار های سطح پایین، در ابتدای امر راه نمی اندازد.
در واقعیت، طی مسیر رو به پیشرفت؛ همه چیز اتفاق می افتد، و حالت همه یا هیچ وجود ندارد.
در سیلیکُن ولی، منطقه ای که هزاران شرکت امفورماتیک و شرکت های معروفی مانند: فیسبوک، اپل و گوگل در آن قرار دارند، و البته به تشویق کردن شدید شکست ها معروف است! مدیران اغلب سخن رانی هایی ارائه میدهند، و در آن شکست هایشان را با دیگران به اشتراک میگذارند.
افراد در آنجا با این شعار زندگی می کنند که؛ سریع شکست بخور! اغلب شکست بخور! آنها حتی نشست های سالانه ای برگزار میکنند که، افراد را برای شکست ها آماده میکنند.
به این دلیل که آنها میدانند شکست، مسیر موفقیت است، و شکست خوردن سریع، مطمئن ترین راه برای چیز هاییست که؛ باید بدانید کدام موارد در آنها اثر دارد، و کدام موارد بی تاثیر است.
پس از شر همه یا هیچ خلاص شوید.
وقتی به صورت همه یا هیچ فکر میکنید، چیزی که در واقع انجام میدهید، هیچ یا هیچ است! به خودتان این امکان را بدهید تا برخی از موارد را ناقص، مبهم، و بی دقت انجام دهید. به همین روش است که میتوانید بعدا به وضعیتی کامل و دقیق برسید.
روی به حد اکثر رسانیدن پیشروی در هر گام، از راهتان تمرکز کنید.
مثلا میتوانید این کار را با آزمون و خطا انجام دهید. زیرا این راه مطمئن ترین راه برای رسیدن به موفقیت است.
از تله های ذهنی کمال گرایان دوری کنید
ذهنیت کمال گرایان یک دخمه پر پیچ و خم است.
این دخمه پر پیچ و خم توانایی جذب بسیاری از اطلاعات، تجزیه و تحلیل جزئیات، و ایجاد پیشنیاز های پر جزئیات را دارد.
با این حال شما باید مراقب تله های ذهنی کمال گرایان باشید.
برای کمال گرایان همه چیز مهم است! و همه چیز باید انجام شود.
در نهایت آنها در موضوع غرغ میشوند.
برخی از کمال گرایان احمال کاری میکنند. برخی از آنها در ناتوانی تجزیه و تحلیل گیر میکنند.
برخی از آنها دست از کار میکشند، در حالی که برخی از آنها زمان پر مشقتی را تنها برای به انجام رساندن چیز های ساده صرف میکنند.
پیشنهاد میکنم مقالات زیر را هم مطالعه نمایید.
بر ترس از انجام کار، پیروز شوید
مثل مدیران حرفه ای اخراج کنید
آیا از ذهنیت کمال گرایی رنج میبری؟
آموزگاری که از ذهنیت کمال گرایی رنج می برد، ممکن است که احساس کند که باید اسلاید هایش را با رنگ کد گذاری کند، و بهترین پوشه های کار را با یک لوگوی برجسته، برای برگه های کار ورزانش تهیه کند.
اما آنچه که کار آموزان بیشتر به آن اهمیت میدهند، محتوای پوشه ها و مطالعات موردی باشد، و اینکه آیا او میتواند به آنها کمک کند که، مشکلشان را حل کنند یا خیر.
کسی که به صورت افراطی رژیم میگیرد، ممکن است احساس کند که، هر بار در کاهش وزنش شکست می خورد، باید مکررا روزه بگیرد!
اما شاید بهتر این باشد به جای آنکه چیزی نخورد، تغذیه سالم داشته باشد، و در محدوده کالری مشخصی غذا بخورد.
مثالی دیگر، شخصی را در نظر بگیرید که پادکست های آموزشی ضبط میکند، و در انجام این کار در مورد صدای کلیک کردن، صدای قورت دادن آب دهان، و مکس های کوتاه اهمیت زیادی میدهد.
اما اگر به پادکست های رده بالای دیگر گوش کند، متوجه میشود این صدا ها تا جایی که زیاده روی محصوب نشوند هیچ ایرادی ندارند.
این صدا ها باعث میشود تجربه شخصی تر شود، و فرد واقعی تر به نظر برسد.
حضف این صدا ها تغییری در ماهیت آموزش ندارد.
آیا شما هم برای انجام دادن کار هایتان استاندارد های بسیاری دارید؟ اما ممکن است با این استاندارد ها دائمن در حال کشمکش باشید.
تا جایی که؛ مانع انجام کار های بیشتر توسط شما شود.
اگر این طور است سعی کنید به پرسش های زیر پاسخ دهید.
2. افرادی که بیش از حد افراط کرده اند، آیا در زمینه شغلیشان چقدر موفق بوده اند؟
3. آنها برای موفقیت چه کار هایی را انجام داده اند؟
جواب پرسش دوم را در نظر بگیرید: آیا جزئیاتی که برایشان اذیت میشوید، برای رسیدن به اهدافتان ضروری هستند؟ اگر ضروری نیستند، بهتر نیست آنها را کنار گذاشته، یا از تمرکز بیش از حد بر روی آنها دست بکشید؟ روی قانون 80 20 تمرکز کنید.
به این فکر کنید که 80 درصد از مشکلات شما ناشی از 20 درصد از تصمیم ها، و رفتار هاست.
یعنی تعداد کمی از عوامل، بیشترین تاثیر را روی هدفتان دارد.
نسبت به هر یک از کار هایتان که باعث کاهش بازدهی میشود آگاه باشید.
به ویژه کار های بیهوده که هیچ اثری در رسیدن شما به اهدافتان ندارند.
خودتان را دوست داشته باشید؛ و به خودتان احترام بگذارید
کمال گرایان بعضا میتوانند؛ وقایعی مانند: گفت و گو های منفی با خود، و نا دیده گرفتن خود را؛ به ویژه زمانی که وضعیت دشوار میشود درک کنند.
اینکه بعضی اوقات برنامه طبق روند خودش پیش نمیرود، خود سرزنشی کار راحتیست! همین طور آسان است به خاطر اشتباهات دیگران خودتان را سرزنش کنید.
در حالی که این اتفاقات به این خاطر رخ میدهند که، شما به اندازه کافی به خودتان توجه نمیکنید.
وقتی اوضاع خوب پیش نمیرود، و از اوضاع راضی نیستید، چیز هایی از این قبیل میگویید:
از خودم متنفرم!
من یک شخص تنبلم.
این به این خاطر است که دیگران و اهدافتان را بر خودتان مقدم میدانید.
خواب و زندگی خودتان را برای رسیدن به اهدافتان فدا میکنید!
این به دین خاطر است که سلامتی خود را در مرکز اهدافتان قرار نداده اید! خلاصه مطلب این است که ما باید یاد بگیریم، به خود و نیاز هایمان احترام بگذاریم؛ و در عین حال به نیاز های دیگران هم بها دهیم.
باید یاد بگیریم که عاشق خودمان و نقص هایمان باشیم.
همان طور که دیگرانی را بی قید و شرط دوست داریم.
ما باید برای رسیدن به اهداف و بالا بردن مهارت هایمان، بدون از بین بردن سلامتی و رفاهمان ادامه دهیم.
در اینجا راهنمایی هایی وجود دارد که عمل کردن به آنها خالی از لطف نیست.
گفت و گو های منفی با خودتان را تغییر دهید. دفعه بعد که خودتان را سرزنش میکنید؛ گفتارتان را به زبان مثبت تغییر دهید.
به جای اینکه بگویید؛ از خودم متنفرم! بگویید؛ من ارزش زیادی برای خودم قائلم.
به جای اینکه بگویید من آدم تنبلی هستم، بگویید؛ من انسان خوبی هستم، که بیشترین تلاشم را میکنم.
به جای اینکه بگویید؛ من به اندازه کافی خوب نیستم! بگویید؛ من استعداد های منحصر به فرد خودم را دارم، و هر لحظه بهتر میشوم.
از سرزنش کردن خودتان دست بردارید! کار راحتیست که وقتی اوضاع طبق میلتان پیش نمیرود، به خودتان حمله کنید! اما متوجه باشید که شما بیشترین تلاشتان را کرده اید.
شما آنچه که برای رسیدن و انجام کارتان لازم بوده است را انجام داده اید.
به جای سرزنش کردن خودتان به کاری که انجام داده اید، اعتبار دهیید.
خود را دوست داشته باشید و از خودتان قدر دانی کنید.
به سه موردی فکر کنید که درست انجامشان میدهید.
یک کمال گرای افراطی تمایل دارد تا، روی کمبود ها و چیز هایی که خوب پیش نمیرود تمرکز کند.
با تمرکز روی کار هایی که خوب انجامشان میدهید، این وضعیت را تغییر دهید.
سه چیزی که در مورد زندگیتان، یا اهدافتان خوب انجام میدهید چه هستند؟
روی آنها تمرکز کنید، و هر بار که با خود گفت و گوی منفی داشتید؛ این سؤال ها را از خود بپرسید.
اگر این کار ها را به تدریج انجام دهید، روز به روز به نقاط قوت خود بیشتر پی میبرید.
یک اولویت سالم ایجاد کنید. هیچ کس نمیتواند مانع شما شود، تا استراحت تان را به جای کار غربانی نکنید.
اما باید این سؤال را از خود تان بپرسید،: آیا این کاریست که میخواهید در 40 سال آینده انجام دهید؟
اگر میخواهید بیشتر بازدهی و سلامتی را داشته باشید باید قبل از هر کاری، برنامه ای برای سلامتی خود داشته باشید.
از ایدعال هایتان به عنوان راهنمایی استفاده کنید، نه به عنوان یک چیز مطلق
کمال گرایان تمایل دارند زیاد به اهداف شان جذب شوند! آنها فکر میکنند اگر به یک هدف خاص نرسیدند، شکست خورده اند.
و در این صورت یک موجود بی ارزش هستند! آنها اهدافشان را به عنوان نمای ارزش خود در نظر میگیرند؛ و اگر اوضاع طبق خواستشان پیش نرفت، خودشان را سرکوب میکنند.
برخی به این نتیجه می رسند که این اهداف مناسب آنها نبوده است! و تعیین برنامه را به طور کلی حظف میکنند.
برخی هم افسردگی را انتخاب میکنند. اما آیا واقعا این کار درست است؟ اینکه وقتی به اهدافتان نرسیدید؛ شما یک فرد تنبل و بی ارزش هستید؟! البته که نه.
سرف اینکه در یک چهار چوب زمانی خاص به هدفتان نرسیده اید، به معنی شکست خوردنتان نیست، بلکه به این معنیست که شما موفق به انجام آن برنامه خاص در زمان مشخص شده نشده اید.
شاید مسائل غیر منتظره ای پیش آمده، یا روشتان اشتباه بوده است.
شاید هدفتان دست یافتنی نبوده، و باید در هدف گذاری دقت بیشتری به خرج دهید.
توجه داشته باشید که اهدافتان فقط به عنوان راهنما باید برای شما ارزشمند باشند، نه یک مورد بی چون و چرا.
راهنما یعنی هدف، که شما را در رسیدن به اهدافتان راهنمایی میکند.
مطلق نبودن، یعنی هدفتان آنقدر سخت و انعتاف ناپذیر نیست که، در آن نرسیدن به هدف به معنی ناقص و معیوب بودن شما باشد!
شما برتر از اهداف و دست یافته هایتان هستید. شما اینجا هستید تا تغییر بزرگی در دنیا ایجاد کنید.
این یعنی دائمن هدف های بزرگی برای خودتان مشخص کنید. بگذارید قلبتان با اهداف و رؤیا های بزرگ پیش برود، و اجازه دهید آنها شما را راهنمایی کنند.
اینکه به هدفی خاص برسید، به اندازه اینکه شما به سوی پیش روی به سمت آن هدف هستید، مهم نیست! به یاد داشته باشید؛ به یاد داشته باشید که هدف واقعیتان در زندگی، رشد کردن و کار کردن بر روی این است که، بهترین نمونه از خودتان باشید.
اهداف شما صرفا راهنما هایی هستند، برای کمک به شما در انجام این کار.
به روابطتان بها دهید
هر چه بزرگتر میشویم، یاد میگیریم به روابط بیشتر اهمیت دهیم.
عادت کرده ایم که کار را به زندگی شخصیمان، که شامل روابطمان هم میشود؛ ترجیح دهیم. همیشه یاد گرفته ایم که صد درصد انرژیمان را در کارمان صرف کنیم.
و جای کمی را برای خودمان و دیگران بگذاریم. بخش اعظم این غذیه از بزرگ شدن ما در کشوری نشعت میگیرد، که در آن به کار کردن و نتیجه بیشتر بها میدهند! مهم است که با مهارت هایتان نتیجه کسب کنید.
اما زندگی فقط، حول محور کارتان نمیچرخد.
شما خانواده و روابطتان را دارید، همچنین افرادی که دوستشان دارید.
برای برخی از شما، انگیزه برای کار کردن، توسط عزیزانتان به وجود می آید! طبق گفته بِرونی ویر، که یک پرستار بود، یکی از پنج افسوس بزرگ بعضی از افراد در حال مرگ؛ این بوده که، ای کاش آنقدر زیاد کار نکرده بودم.
و این افسوس تمام مردانی که، او از آنها پرستاری میکرد بود!
این ماجرا خیلی قبل تر از آنی بود که زنان، نان آور خانه شوند.
زمانی را به روابط خودتان اختصاص دهید.
هر روزه وقتی را با عزیزانتان کنار هم بگذرانید.
هر چقدر که میتوانید. به آنها نشان دهید که برای شما مهم هستند، و نگرانشان هستید.
هر بار که آنها را میبینید، به آغوششان بکشید، و آنها را ببوسید.
احوالشان را بپرسید، و با روز مره گی هایشان درگیر شوید.
خیلی مهم است که به خاطر داشته باشید، که باید بدون پیش داوری، و انتظاراتی که از یک ذهن کمال گرا بر می آید، با آنها به عنوان یک فرد برخورد کنید.
تمامی پیشرفت ها، پیروزی ها، و شکست هایتان را جشن بگیرید
همان طور که ذکر شد، کمال گرایان در حالی که انتظارات دشواری از خودشان دارند، بیشتر روی کمبود ها تمرکز دارند، آنها هرگز آرام و قرار ندارند، مگر اینکه آنچه را که شروع کرده اند، به نتیجه برسانند.
آنها به ندرت از آنچه که انجام داده اند راضی هستند.
و همیشه به دنبال خطا ها، و مشکلاتی برای رفع کردن هستند. هرگز جشن نمیگیرن! حتی زمانی که کار خوبی را انجام داده اند.
در عوض آن را یک کار پیش پا افتاده در نظر میگیرند.
یکی از خوانندگان معروف هالیبود، که یک کمال گراست، گفت که او از تمام آثاری که ایجاد میکند نا راضیست!
روزی مایکل جکسون گفت: من هیچ گاه از هیچ چیز راضی نیستم. من یک کمال گرا هستم و این بخشی از وجود من است.
یک کمال گرا در حالی که بالا ترین سطوح عمل کرد را از خود انتظار دارد، همیشه در مورد سرزنش ها، و محرومیت هایی که در مورد خودش انجام داده؛ احساس گناه میکند.
شاید این هم یک روش زندگی کردن است
اینکه دائمن از کارتان نا راضی باشید، و در موردش احساس نا خوشنودی کنید.
این باعث میشود تا بر روی زمینه های جدید، با استفاده از مهارت خودتان، و بهبود نقص هایتان تمرکز کنید.
حال میتوان روش دیگری را هم امتحان کرد، که عبارت است از: جشن گرفتن تمامی چیز هایی که انجام داده اید.
ازجمله: پیشرفت ها، پیروزی ها، و شکست هایتان.
شاید در نگاه اول کار اشتباهی باشد! اما برای شکست هایتان هم جشن بگیرید! امتحان کنید! ضرری ندارد.
این یعنی شما حد اقل در کارتان یک درصد پیشرفت داشته اید.
اگر به یک مانع برخورد کردید، کشف این نقطه کور که قبلا از آن بی خبر بوده اید را، هم جشن بگیرید.
شما اشتباهات بدی را مرتکب شده اید! از آنها قدر دانی کنید؛ و سپس بر طبق خودشان آنها را اصلاح کنید.
از این تجربه قدر دانی کنید، چون باعث میشود بیاموزید و پیشرفت کنید.
لازم به ذکر این نکته نیست، شما قطعا باید پیروزی هایتان را جشن بگیرید؛ و یک خسته نباشید واقعی به خودتان بگویید.
موضوع جالبتر این است که: شما ممکن است دریابید که، انجام این کار لزوما شما را در انجام آن سست نمیکند. بلکه شما را تشویق میکند، تا بیشتر تلاش کنید.
این کار از نقاط قوت و توانایی های شما تقدیر میکند، و به شما کمک میکند، آنها را بهتر مهار کنید.
همچنین زندگیتان را مفرح تر، و لذت بخش تر میکند.
زیرا علا رغم تمرکز دائمی روی کمبود ها، اکنون آنچه به انجام رسانده اید را گرامی میدارید.
چنین ذهنیت انبوهی، سهم بسیار زیادی در ایجاد بهتر زندگی کردن مثبت، عشق به خود؛ شادی و هیجان دارد.
محول کنید؛ و رها کنید
در آخر یاد بگیرید، که محول کنید و رها کنید.
ممکن است به عنوان یک کمال گرا، کار کردن با افراد را دشوار ببینید! اگر یک کارگر پر قدرت باشید، ممکن است احساس کنید، به جای آنکه به دیگران اعتماد کنید، اگر همه کار ها را خودتان انجام دهید، راحت تر و سریع تر خواهد بود.
نتنها این مورد درست است، بلکه میتوانید به جای آنکه با آموزش به دیگران اعتماد کنید، و با خطا ها و نواقص ارتباطی که در میان است مواجه شوید، همه چیز را آن طور که تصور کرده اید انجام دهید.
با این حال و در واقعیت نمیتوان همه کار ها را خودتان انجام دهید! به ویژه اگر بخواهید سطح تولیدتان را بالا ببرید، و در عین حال کیفیت کارتان را نیز حفظ کنید.
همچنین اگر بخواهید بدون نا دیده گرفتن سلامتیتان، و روابط تان کارتان را ارتقاع دهید، این کار غیر ممکن خواهد بود.
شما میتوانید همه چیز را کنترل کنید، و خودتان تا حد مرگ کار کنید!!
بدون اینکه زمانی را برای خود و دیگران صرف کنید.
آیا این همان چیزیست که شما میخواهید؟!
شما مجبور نیستید کار ها را به تنهایی انجام دهید. افراد مناسبی را بیابید که همراهیتان کنند. به آنها آموزش دهید، و در عین کار هم به آنها آموزش دهید.
اگر چه یافتن فرد مناسب هر کاری دشوار است!اما؛ این به معنی دست کشیدن از آن نیست.
زیرا استعداد های فوق العاده ای آن بیرون منطزر شما هستند.
فقط کافیست بتوانید کاه را از گندم تشخیص دهید!
حتی اگر با افرادی کار میکنید که نمیتوانید از بین آنها یکی را انتخاب کنید، فقط کافیست یاد بگیرید چگونه میتوانید با آنها سازگار شوید.
و راهی مشترک برای کار کردن با آنها پیدا کنید.
این به این معنیست که:
2. از افراد بخواهید به شما در این رابطه کمک کنند.
3. اگر در حال اجرای کسب و کار خود هستید، شرکای متعهد را به کار بگیرید.
4. اگر با یک شرکت کار میکنید، همکاران و رئیستان را به کار بگیرید.
5. انتظارات خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، و یک درک مشترک از آنها بنا کنید. تا هیچ ابهامی وجود نداشته باشد.
6. بدانید که شکاف ها طبیعی هستند.
7. در آخر به خودتان اجازه دهید که رها شوید.
همه افراد نمیتوانند آن طور که شما انتظار دارید کار ها را انجام دهند.
و شما هم نباید در ابتدا چنین انتظاری از آنها داشته باشید.
به خصوص زمانی که مسئله بر سر خلاقیت و کار های رده بالا باشد!
حتی اگر خطا های عینی وجود داشته باشد، به جای این که مستقیما آن را تصحیح کنید، پرسنل یا همکارانتان را راهنمایی کنید، تا بتوانند از خطا هایشان درس بگیرند.
به این ترتیب دفعه بد خودشان میدانند چگونه باید آن کار را به انجام رسانند.
وقتی یاد بگیرید که انتظارات جزئیتان را کنار بگزارید؛ و اجازه دهید افراد کار خودشان را انجام دهند، اما راهنمایی شفافی برایشان فراهم کنید، به آنها این امکان را میدهید تا یاد بگیرند، رشد کنند؛ و بهترین کار را به شما تحویل دهند.
اشتراک گذاری: